سید محمود نجاتی حسینی(خراسانی) عنوان کرد:
روایتی از اخلاق مسئولیت اجتماعی دینی امامت شیعی: خوانشی جامعهشناختی از عاشورا
حسینبنعلی(ع) - به عنوان نماینده جریان امامت شیعی علوی و سنت تسنن نبوی – هم چنان میتواند برای انجام مسئولیت اجتماعی دینی و ایفای نقش شهروندی اجتماعی دینی، یک ایده و رویه معاصریتی برای عصر مدرن و زمانه و زمینه ما باشد.کشف و فهم این قضیه تاریخی، اجتماعی و عقیدتی فرهنگی مهم و راهبردی و حیاتی را ما وامدار خوانش جامعهشناختی از عاشورا هستیم.
1. درآمد بحث: ما و جهان روایتها و خوانش متنها
ما در جهان روایتهای متنوع و متکثر و متفاوت و متمایز و بعضا متضاد با هم زندگی میکنیم. روایتها، گزارشها، تعابیر و برداشتهای سامان یافته و سازمان داده شده برای حکایت کردن از ماهیت و جریان امور و رخ دادها و مناسک و شعایر و آداب و رسوم و سنتها و شیوههای قومی و سبکهای زندگی از آغاز تا انجام است که گاه شفاهی و گفتاریاند و شنیداریاند و گاه مکتوب ونوشتاری و خواندنی و گاه چند رسانهایاند – یعنی هم زمان هم خواندنیاند و هم دیدنیاند و هم شنیدنی، گفتنی و نوشتنیاند؛ مانند آن چه در فضای مجازی واینترنت و شبکههای اجتماعی و پلاتت فرمهای رسانه ای دائم در طی روز تجربه میکنیم.
اما پیشتر نیز پل ریکور[فیلسوف برجسته هرمنئوتیک درکتاب «زندگی دردنیای متن»]گفته بود: «ما در جهانهای متن زندگی میکنیم». بنابراین هم ما برای زندگی کردن معنادار به روایتهایی نیاز داریم که زندگی را برایمان معنا کنند - آن گونه که میخواهیم ومیتوانیم؛ و هم متنهابرای خوانده شدن و فهمیده شدن به خوانش و قرائت و بازخوانی ما نیازمندند. پس ما برای زیستنی معنادار که هدفمند ازلحاظ عرفی-فرهنگی و مدنی-عقلانی و معنوی - اخلاقی باشد؛ به متن و روایت و خوانش نیازمندیم.
اگر این اصل اجتماعی و قاعده جامعهشناختی در مورد زیست جهان عرفی، فرهنگی و زندگی روزمره و جهان اجتماعی در حوزه عمومی، جامعه مدنی، خیابان، بازار، مسجد و مدرسه و دانشگاه و محل کار و فضاهای سرگرمی و فراغت صادق باشد - که هست؛ آنگاه این اصل وقاعده منطقا باید برای جهان دینی و زیست جهان دینورزی و زندگی روزمره آذین شده با آیینهای مذهبی و مناسک و شعایر مذهبی هم درست باشد- که هست.
یکی از این زیست جهانهای معنوی و مذهبی آیینی شده، که مختص جهان اسلام و منحصرا زیست جهان شیعی است، که تعدد روایتها و خوانشها «در آن و از آن» به اندازه تکثر خود آیینها و مناسک و شعایر است؛ زیست جهان آیین شده عاشورایی و خرده فرهنگ مذهبی محرم است.
2. خوانشها از رخداد عاشورا و روایتها از آیینهای عاشورایی
بنابه اهمیت تاریخی که رخداد عاشورا برای بازتولید فرهنگ شیعی داشته است و نیز بنابر تاثیرات اجتماعی و کارکردهای فرهنگی عقیدتی که معمولا آیینهای مذهبی از جمله آیینهای عاشورایی دارند، مانند: متجلی کردن باورهای مذهبی؛ متبلورساختن شور و هیجانات و حساسات عاطفی مذهبی؛ استمرارهویتیابی و هویتسازی مذهبی؛ کمک به تشکیل جماعتوارههای مذهبی مقطعی موقتی متشکل از کنشگران دینورز عامل و ناظر مراسم مذهبی درسطح فضاهای حوزه عمومی وخصوصی؛ بازتولیدخرده فرهنگهای مذهبی آیینی محلی و بومی و قومی و جنسیتی و گروهی، نقش، سهم و وزن و تاثیر روایتهای فرهنگی مذهبی آیینی، اعم از سنتی ومدرن و پستمدرن و فمنیستی و پیوندی و هیبریدی[ترکیب و سرهمبندی کولاژو بریکولاژ از همه اینها] اهمیت خاصی پیدا کرده است.
برای نمونه نگارنده طیف گستردهای از این روایتها و خوانشهای آیینی فرهنگی مذهبی از رخداد عاشورا را شناسایی نموده است؛ از جمله میتوان به اینها اشاره نمود: اول-گونههای سنتی خوانش ازعاشورا (مانند:خوانش کلامی فقهی حوزوی؛ خوانش الاهیاتی؛ خوانش آیینی مذهبی مردمی)
دوم- گونههای مدرنیستی خوانش ازعاشورا(مثل: خوانش پوپولیستی یا عوامگرا و عوامزده؛ خوانش پوپولار یا مردمپسند و عامهپسند؛ خوانش روشنفکری و رومانتیک و شورانگیز؛ خوانش نواندیشی دینی و شعور انگیز؛ خوانش آکادمیک مستند به دادههای علمی)
سوم -گونههای خوانش آکادمیکی ازعاشورا (از جمله: خوانش تاریخی وباستانشناختی؛ خوانش اسطورهای متافیزیکی؛ خوانش جغرافیای تاریخی فرهنگی؛ خوانش مطالعات فرهنگی). خوانش جامعهشناختی(اجتماعی فرهنگی)، که دراین نوشتار مد نظر ما است، یک نمونه پر و پیمان از همه خوانشهای آکادمیکی بر شمرده شده است و به گفته کلیفورد گیرتز [انسان شناش برجسته دینپژوه ]یک «توصیف فربه» از رخ دادها و آیینها است.
اما درعین حال چون هرخوانش و هر روایت، ماهیتا گزارشی از یک منظر جامعهشناختی ویژه و برگزیده ومستقر شده در یک موضع فرهنگی اجتماعی سیاسی خاص است؛ و از آنجا که منطقا این روایتگری و خوانش، فراگیر نمیتواند باشد و ممکن است که همیشه و همه جا برخی از اوصاف و شئونات و وجوه رخ دادهای مورد روایت و خوانش پوشش داده نشوند؛ لذا از لحاظ روش شناختی «منطق پژوهش علوم انسانی اجتماعی فرهنگی» و ملاحظات تئوریکی توصیه شده و به تجربه نیز ثابت شده است که: همافزایی و مشارکت و تلفیق همه امکانهای موجود از تمام زاویهها و منظرها و موضعها برای روایتگری و خوانش رخدادها و آیینها از جمله رخ داد عاشورا و آییینهای مذهبی عاشورایی به کار گرفته شود تا به گفته گیرتز آن توصیف فربه فرهنگی اجتماعی و تاریخی محقق شود.
خوانش جامعهشناختی که مورد نظر و بحث ما دراین نوشتار است؛ و در ادامه مفصلتر توضیحش خواهیم داد، یک نمونه منحصربفرد و یکتا و یک شیوه جذاب و جالب از این توصیف فربه از رخ داد عاشورا است. پیش ازآن لازم است اشارهای هم به ژانرها و پرفورمنسهای ادبی هنری آیینی مذهبی داشته باشیم که یک آوردگاه فرهنگی اجتماعی مهم و موثر و مقوم برای مخاطبان و کنشگران دینورز در مواجهه جامعهشناختی آنان برای ارتباط گیری وشناخت و فهم وهمراهی با رخ داد عاشورا و مشارکت شورانگیزانه و شعوربرانگیزانه درآیینهای عاشورایی است.
3. ژانرهای روایتگری از عاشورا در فرمت پرفورمنس
اما مهمترین ژانرهای سنتی ـ مدرن ـ پست مدرن روایتگری در فرمت پرفورمنس (اجرای نمایشی ادبی هنری) از عاشورا را میتوان این گونه به صورت مرتب فهرست کرد: اول-ژانر و پرفورمنس سنتی (شامل پرفورمنس: روضه خوانی؛ مداحی و نوحه خوانی؛ مرثیه سرایی وشعرخوانی؛ مجلس وعظ؛ هیاتهای آیینی مذهبی؛ تعزیه خوانی و شبیه خوانی مذهبی)
دوم- ژانرمدرن(مانندپرفورمنس: ویدئوکلیپ آیینی مذهبی؛ فیلم آیینی مذهبی؛ سریال تلویزیونی آیینی مذهبی؛ بازی کامپیوتری آیینی مذهبی؛ سخنرانی آیینی مذهبی آکادمیک و حوزوی؛ همایشهای آکادمیک و حوزوی مذهبی؛ تئاترآیینی مذهبی؛ تئاترمذهبی آیینی خیابانی)؛ سوم- ژانرپست مدرن(ازقبیل پرفورمنس: وبینار آیینی مذهبی؛ پادکست آیینی مذهبی؛ پلات فرمهای مجازی آیینی مذهبی؛ سایت اینترنتی؛ شبکههای اجتماعی اینستاگرام – تلگرام – تردز- یوتیوب).
در این جا نیز به لحاظ وجود و توسعه فرایندهای مهم و موثری چون «رسانهای شدن فرهنگی»(تکوین فرهنگ وامور فرهنگی یعنی: معنایابی و هویتیابی و سبک سازی به طرزی مشابه ازطریق رسانهها و چند رسانه ای در سطح جهان] و «جهانی شدن فرهنگی»[ شبیه سازی فرهنگ و یکدست سازی امرفرهنگی در سرتاسرجهان و در همه تمدنهای شرقی وغربی و مسیحی و اسلامی و هندوبودیزم و غیره ] و نیز ازطرفی فرایند نوظهور «جهانی محلی شدن فرهنگی»[پیوندخوردن الزامات جهانی شدن با مقتضیات محلی وبومی شدن و محلی شدن جهانی شدن ]به عنوان یک واقعیت جامعهشناختی وجود دارد.
و لذا ما شاهد این هستیم که این ژانرهاو پرفورمنسها در بافتار جامعهایران اسلامی و زیست جهان شیعی متاثر از رسانهای شدن و جهانی شدناند؛ و لذا پرفورمنس آیینهای مذهبی مانند عاشورا معمولا رنگ وبوی سنتی و اصیل خود را نیز گاه از دست میدهند و تحت تاثیر متن و بافتار جهانی شدن فرهنگی واقع میشوند.
با این حال هرچند به کمک فرایند جهانی محلی شدن این امکان فراهم شده است؛ تا حفظ جنبههای اصالت بومی ومحلی که سنتهای آیینی مذهبی شیعی دارند - از جمله وبه صورت خاص آن چه آیینهای عاشورایی دارند- نسبت به گذشته بیشتر محقق شود؛ اما در عین حال جاذبههای جذب مخاطب مذهبی آیینی به هر قیمت! ولو به بهای از دست رفتن محتوای اصیل و ناب و سنتی آیینهای مذهبی، موجب شده تا وزنت و رنگ جهانی محلی شدن به معنای موصوف و مورد نظر ما کم رنگ شود.
ازاین نظر اهمیت خوانش جامعهشناختی که باید وفادار به «اصالت سنت» و درعین حال پایبند به بازخوانی مدرن و علمی و آکادمیک رخدادهای مذهبی و مطالعه این سنت در متن سنتی خود و نیز «تامل انتقادی راهبردی روشنگرانه» در آیینهای سنتی زیر مجموع آن در زیست جهان شیعی از جمله آیینهای عاشورایی و اربعین و غیره باشد؛ طبیعتا بیشتر خود را نشان میدهد.
4. در باره ماهیت خوانش جامعهشناختی و تمایز آن از نظریه جامعهشناختی
چرا «خوانش جامعهشناختی»(sociological reading )؟ پاسخ این است: دانش جامعه شناسی (sociology ) طبق یک پروتکل شناختشناسی و قرارداد آکادمیک، از حیث تئوریک به عنوان دانش فراگیری توصیف و تعریف شده است که در آن میتوان همه وجوه شکل دهنده به "جامعه"[اقتصاد، سیاست، حقوق، فرهنگ، اجتماع و اخلاق] را که موضوع مطالعه در خانواده علوم اجتماعی[علم اقتصاد، علم سیاست، علم حقوق، انسانشناسی و قوم شناسی، روانشناسی اجتماعی، جمعیت شناسی] است؛ در ذیل این دانش همه شمول مطالعه کرد.
به این معنا در خوانش جامعهشناختی منظور این است که بتوان همه وجوه ممکن و قابل فهم و قابل دسترسی از یک پدیده جامعهای(societal ) ازجمله پدیدههای دینی و آیینهای مذهبی مانند رخداد عاشورا و اربعین و امثالهم را؛ از لحاظ نسبت آنها با امراقتصادی، امر سیاسی حقوقی، امرفرهنگی اجتماعی و امر اخلاقی در بافتار تاریخ و جغرافیا[دو دانش دیگر ازعلوم اجتماعی که به مطالعه تکوین پدیدههادر بستر زمان(تاریخ )و مکان(جغرافیا) می پردازند] مطالعه و فهم و روایت نمود. هم چنین در خوانش جامعهشناختی این امکان نیز فراهم است تا بتوان تکوین و توسعه همه پدیدههای اجتماعی- اعم از عرفی فرهنگی و دینی مذهبی عقیدتی – را نیز شناخته و مکانیزم آن را روایت کرد.
پرسش مهم در این جا از لحاظ فنی و از منظر فلسفه علوم اجتماعی( philosophy of social sciences) که با تحلیل فلسفی و هنجاری انتقادی و راهبردی از چیستی و چرایی و چگونگی ماهیت علوم اجتماعی سروکاردارد؛ این است که چه تمایزی میان خوانش جامعهشناختی و مفهوم استاندارد نظریه جامعهشناختی (sociological theory) که جا افتادهتر و رایجتر است، وجود دارد؟
فعلا درحد مقدورات و مقتضیات این نوشتار میتوان به این پاسخ کوتاه مبنی بر اینک نظریه جامعهشناختی برحسب ماهیت علم شناسی فلسفی تئوری و نظریه یک منظومه متدیک و سیستماتیک از گزارههای تجربی قابل راستی آزمایی و آزمون درباره واقعیت اجتماعی و جامعه است که از منظر علوم اجتماعی برای تبیین و توصیف و تفسیر جامعه به کار گرفته میشود تا بتوان هم تصویری منسجم و منطقی از ساختار وکارکرد و مکانیزم جامعه و پدیدههای جامعهای فراهم نمود و هم برای این که بتوان ضمن تصحیح روال و سیاست زندگی اجتماعی در جامعه نسبت به آیندههای پیش روی جامعه نیزآگاهی کاربردی و راهبردی لازم را هم بدست آورد » اکتفا نمود.
تمایز مهم نظریه جامعهشناختی ازخوانش جامعهشناختی دراین است که "خوانش" یا قرائت همراه با فهم و تفهم (understanding/reading ) ماهیتا به معنای تعبیر و تفسیر و استنباط معنا از متنها و در حد امکان، فهم دقیق و عمیق و همه جانبه همه وجوه یک متن و یک پدیده جامعهای اعم از عرفی فرهنگی و مدینی و مذهبی عقیدتی [دراین جا رخ داد تاریخی آیینی مذهبی عاشورا ] وفق یک یا چند رویکرد و رهیافت مهم ومطرح و مرتبط است.
لذا از خوانش جامعهشناختی توقع میرود -متمایز از نظریه جامعهشناختی و علاوه بر آن و بیشتر و فراتر از نظریه جامعهشناختی – پرتوی بیشتری برفهم و شناخت ما از جامعه و پدیدههای جامعهای از جمله امر دینی مذهبی آیینی بیفکند و بصیرت و بینش نویی برای ما فراهم کند تا مخاطب متن و کنشگر جامعهای (societal actor) بهتر بتواند از این خوانش برای بازسازی کنشهای خود در جامعه و زندگی فردی و گروهی و جمعیاش بهره ببرد.
درکنش جامعهای ازنوع «کنش دینورزی» نیز، که «کنشگر دینورز»(religious actor) درآن با فهم آیینهای مذهبی[مانندعاشورا واربعین و غیره] و مشارکت در این آیینها سروکار دارد؛ نیزخوانش جامعهشناختی هم به کار شناخت بصیرتزا از دین ومذهب و آیینهای مذهبی می آید و هم در خدمت تصحیح مشارکت و عمل و کنشگری دینی مذهبی آیینی است. معمولا نظریه جامعهشناختی تنها به کار شناخت سیستماتیک و متدیک جهان اجتماعی و جامعه میآید که کاریست درنوع خود و در جای خود، مهم وارزنده و موثر؛ ولی برخلاف خوانش جامعهشناختی، نظریه جامعهشناختی کمتر قادر به فراهم نمودن بصیرت و بینشهای تازه برای کنشگری تصحیحی و تصحیح روال و رویه زیستن در جامعه است.
هرچند اخیرا جریانی از جریانهای جاری در نظریه پردازی جامعهشناختی متاخر، به سمت نوعی از تلفیق خوانش جامعهشناختی و نظریه جامعهشناختی عزیمت نموده است. دراین جریان بر"بازخوانی همراه با بازاندیشی"( re-reading with reflecting )از "جامعه - کنشگر" تاکید شده است؛ به این صورت که از نظریههای جامعهشناختی انتظار میرود تحولات جدیدتر در جامعه را رصد کنند و بینشهای نو تر از زندگی اجتماعی و جهان اجتماعی و تحولات آن را در نظریه بگنجانند(بازخوانی)تا بتوان نظریه جامعهشناختی را برای تصحیح رویه زندگی و جهان اجتماعی و جامعه به کارگرفت(بازاندیشی).
بیشترین نمود بازخوانی همراه با بازاندیشی درجامعه شناسی متاخر، مربوط به جریان فمنیسم (به ویژه مساله جنسیت و زنان) و پست مدرنیسم(خصوصا مساله سوژه و قدرت و فرهنگ ورسانه) است که توانستهاند از هردو تکنیک برای فهم جامعه و تحولات روز به روز آن استفاده کرده و راهبرد و راهکاربرای تصحیح و تغییر مداوم روال جامعه و رویه زندگی جمعی ارایه دهند.
5. در باره ماهیت خوانش جامعهشناختی عاشورا
در پرتوی توضیحات بالا در خوانش جامعهشناختی از عاشورا این گام های شناختشناسی و علمی پژوهشی بایدبرداشته شود که دراین نوشتار نیزحسب کشش بحث وحجم نوشته بخشی ازآن برای فهم مساله «مسئولیت اجتماعی دینی امامت شیعی» و «اخلاق شهروندی اجتماعی دینی» حسینبنعلی(ع) [امام شیعی] محقق شده است:
اول- توجه به زمانه تاریخی محاط بر عاشورا
برای مطالعه تاریخ پیشا اسلام در جهت فهم تداوم زمانه سنت و فرهنگ عرب جاهلی و نیز مطالعه تاریخ صدر اسلام برای شناخت زمانه تداوم خلافت اموی درسده یکم هجری(7 میلادی) و شناخت این که چرا و چگونه ضرورت تداوم امامت شیعی ایجاب میکرده تا مواجهه اعتراضی انتقادی از سوی حسینبنعلی(ع) بانظام خلافت اموی یزیدی شکل گیرد.
دوم- توجه به ژئوکریتیسیسم و جغرافیای تاریخی فرهنگی محاط برعاشورا
شناخت سیر جغرافیایی که حسینبنعلی و خاندان همراه او طی چند ماه "سفر معنوی و مهاجرت عقیدتی " داشته است؛ از مکه تا کربلا(1400 کیلومتر!)عزیمت حسینبنعلی(ع) از مدینه به مکه(400 کیلومتر !)، از مکه به مدینه و سپس مدینه به کربلا(1400 کیلومتر!) لازمه فهم محیط فیزیکال واقعی رخ داد و حماسه محرم حسینی در سال 61 هجری است.این کار از منظر دانش تکنیک مدرن"ژئوکریتیسیسم(geo-criticism ) یعنی نقد جغرافیایی فضایی روایتهای متنی از لحاظ میزان انطباق آنها با تاریخ رخ داده و واقعیت مهم است.
مهم است بدانیم تا چه اندازه به صورت تاریخنگاری سنتی و نیز روایت گری مذهبی از کربلا و ویژگیهای سرزمینی و مساله نبرد بر سرآب وتشنگی دادن به اردوی حسینبنعلی(ع) از سوی سپاه یزیدی آن هم در ماه محرم سال 61 هجری[مصادف با فصل پاییز (احتمالا روز 13 ماه اکتبر سال 680 میلادی)در کربلا با درجه حرات نسبتا خنک 17 تا 19 درجه ای / و نه تابستان داغ! 45 تا 50 درجه ای]حکایت شده است و میشود؛ از نظر ژئوکریتیسیم گفته شده واقعگرایانه است. و نیز این که از نظر ژئوکریتیسیم گفته شده تا چه اندازه کل حواشی عاطفی احساسی شورانگیز، و نه متن تاریخی این رخداد قضیه عاشورا که شعور انگیز است، بی تامل و به دور ازتامل انتقادی علمی روی این مساله، کل قضیه گزارش شده بیش و کم پذیرفته شده است؛ ازلحاظ تطابق با ویژگیهای توپولوژیک کربلا و رود فرات و نهر علقمه و موضع توپوگرافیگ استقرار خیمههای بنیهاشم قابل راستی آزمایی و آزمون تاریخی متنی اسنادی است.
این مهم برای برای فهم آنچه که در روایتگری سنتی تاریخی از نحوه نبردبین"گروه کوچک عقیدتی معنوی "[حسینبنعلی(ع)]و یک"سپاه بزرگ انتفاعی مادی"[یزید بن معاویه بن ابوسفیان]آمده است؛ و نیز مطالعه خصایص جمعیت شناسی چند مذهبی وچند فرهنگی برای شناخت گروههای قومی عشیره ای طایفه ای ازجمله تیرههای عربی مسیحی و عبری یهودی و نیز عربهای بومی مسلمان شده ای که در محیط جغرافیایی کربلا زندگی می کرده اند؛ حیاتی است.
این احتمال میرود که به لحاظ جمعیت کم و پراکنده در جغرافیای سرزمینی کربلا درسال 61 قمری(سال59 خورشیدی وسال680 میلادی) امکان کمی برای حضور جمعیتهای یهودی، مسیحی و مسلمان ساکن منطقه درنبرد عاشورا وجود داشته باشد. شاهد این ادعای ما وجود روایتهای تاریخی وسنتی است که بر مبنای آن جمعیت اصلی نبرد کننده با حسینبن علی(ع) از سپاه یزید بوده و آنان صرفا از شهر کوفه[در فاصله 90 کیلومتری کربلا ] مقر دوم خلافت یزیدی در منطقه عراق سده 7 میلادی گسیل میشدند. پیمودن این فاصله در جهان سنتی ودر محیط سوزان و کویری شبه جزیره عرب و عراق سده اول هجری برای تنها مرکب و خودروی دراختیار یک سپاه [اسب تندروی مجهز تیزپای تک تاز و پرنفس ومقاوم !] احتمالا بین 2 تا 3 روز راه بوده است.
سوم-توجه به محیط فرهنگی عاشورا از لحاظ باستان شناسی جوامع بینالنهرین و نینوا
واقعیت تداوم سنت نزاع شرک و کفر با توحید در بینالنهرین، محل تامل برای هر گونه خوانش جامعهشناختی است. لذا در نظرگرفتن وجوه اسطورهای و تاریخی این نزاع آرماگدونی و آخرالزمانیمان خیر و شربه نمایندگی نبوت توحیدی [نیروی خیر] با شرک و کفرفرعونی طاغوتی [نیروی شر] لازمه چنین خوانشی است. در همین سویه توجه به نزاع و مناقشه گفتمانی امامت توحیدی شیعی دینگرا و اسلامگرا[نیروی خیر] با خلافت سفیانی اموی یزیدی سکولار و دنیاگرا[نیروی شر] اهمیت خاصی دارد و لذا مواجهه حسینبنعلی(ع)[نماینده نیروی خیر] دربرابر یزیدبن معاویه بن ابوسفیان و سپاه خلافت و سیستم یزیدی وسنت عرب جاهلی[نماینده نیروی شر]نیز معنا پیدا میکند.
چهارم- توجه به خصایص اجتماع اسلامی عصرصدر اسلام و امامت حسینبنعلی(ع)
واقعیت جامعهشناختی دیگر این است که جهان اسلام با فقدان آگاهی جمعی انتقادی اعتراضی نسبت به وضعیت دینی فرهنگی سیاسی رایج درصدراسلام مواجه بوده است. لذا مردم زمانه حسین بنعلی(ع) مردمی هستند که، حسینبنعلی(ع) در خطابهها و نامهها و بیاناتش به آنها هم هشدار و آگاهی لازم را میدهد و هم از دینگرایی ضعیفشان و دنیاگرایی قویشان انتقاد میکند، ازجمله در خطبه معروف آخرین حجاش یعنی"خطبه منا"[نک:ص 333 کتاب"موسوعه الحسین"].
وفق این امر واقع، هر گونه خوانش جامعهشناختی از جمله نگاه غالب – قالب دراین نوشتار منطقا باید مقولههای مهمی چون: سرنوشت دین وسرشت دینورزی حکومتی شده یزیدی؛ غلبه وجدان جمعی عرب جاهلی و عصبیت قبیلهای و همبستگی قومی-نژادی؛ منفعتگرایی فردی؛ سلطه سیاسی و هژمونی فرهنگی خلافت به نمایندگی اکثریت مردمان صدراسلام در مقایسه با امامت- به عنوان ایده و رویه اقلیتی از مسلمانان - را برای فهم جامعهشناختی عاشورا و کاربزرگ حسینبنعلی(ع) درمحرم61هجری قمری مورد تامل قرار دهد.
پنجم- توجه به خصایص سیاست فرهنگی دینی خلافت اموی یزیدی حاکم بر اجتماع مسلمین
توجه به «سیاست فرهنگی خلافت» نیز برای خوانش جامعهشناختی از عاشورا مهم است. سیاست فرهنگی دراین جا یعنی خط مشیهای تبلیغ سنت خلافت یزیدی درخطبههای نماز جمعه و ترویج آموزههای فقهی کلامی بر سر منابر و تقویت ایدئولوژی توجیه کننده مطیع سازی مردم برای اطاعت بی چون و چرا از خلیفه به عنوان امیر مسلمین و جانشین پیامبر ! ازطریق جعل حدیث. در خلافت یزیدی و با این سیاست فرهنگی حکومتی، خلافت اموی یزیدی همراه با دینار و درهم و شمشیر و منبر [زر و زور و تزویر] در پی به حاشیه راندن امامت شیعی و جا انداختن آن به عنوان یک فرقه مخالف اتحاد مسلمین و انسجام جهان اسلام است. محسوب نمودن جنبش دینی اعتراضی حسینبنعلی(ع) به عنوان "خروج برعلیه خلیفه مسلمین" و "قیام علیه حکومت دینی وقت"! ؟ بخشی از این پروژه در سیاست فرهنگی یزیدی است.
بنابراین خوانش جامعهشناختی از عاشورا باید ضمن لحاظ تمام این متغیرها و شرایط گفته شده، توجه ویژهای نیز به تعامل و تقابل مردمان عصرصدراسلام با سیاست فرهنگی خلافت یزیدی و درنقطه مقابل آن سیاست اصلاحگری انتقادی اعتراضی راهبردی تجویزی امامت شیعی، که نماینده حقیقی و مروج و مبلغ و کارگزارآن حسینبنعلی است، نیز داشته باشد. درهمین زمینه باید به چرایی و چگونگی تعامل مردمان عصر صدر اسلام با سیاست فرهنگی خلافت یزیدی و درعوض ماهیت تقابل اجتماع مسلمین[اکثریت]با سیاست اصلاحگری انتقادی اعتراضی و راهبردی تجویزی امامت شیعی پرداخت. دراین جا تحلیل اجتماعی سه متغیر از لحاظ خوانش جامعهشناختی عاشورا بسیارمهم است: یکی؛ تحلیل اجتماعی نوع نگاه مردم به دین- حکومت– خلافت -امامت.دوم؛ نوع "نگاه حکومت"به مردم– دین – امامت و سوم نوع "نگاه امامت" به مردم – دین – حکومت. توصیف ایده و رویه مردمان عادی و خواص عصرخلافت یزیدی در نسبت با دین و دنیا و آخرت هم مهم است.
6. مسئولیت اجتماعی دینی امامت شیعی
درمواجهه حسینبنعلی(ع) با سیستم خلافت اموی یزیدی و اسلام و مسلمین است که ماهیت ومعنا و وجوه و ابعاد پنهان مسئولیت اجتماعی دینی خود را نشان میدهد. بنا به تعریف، "مسئولیت اجتماعی"social responsibility به معنای «وجود یک چهارچوب اخلاقی رفتاری فرهنگی که اجتماعی شده است؛ برای پیداکردن و داشتن حساسیت نسبت به تغییر محیط زندگی با هدف بهزیستی مادی ومعنوی اخلاقی که به نفع همه مردم و همه گروههای اجتماعی جامعه فارغ از تعلقات نژادی قومیتی جنسیتی مذهبی طبقاتی شان باشد». اما مهترین اصول این مسئولیت اجتماعی به معنای موصوف داشن «حس مسئولیتپذیری؛ شفافیت و صراحت و صداقت و صمیمیت و خلوص نیت در بیان و رفتار با مردم و محیط پیرامون؛ احترام به حقوق و منافع همگان؛ رفتاراخلاقی با همگان؛ فقدان چشمداشت مادی نسبت به انجام مسئولیت» است.
وجود بار دینی برای این مسئولیت اجتماعی هم از لحاظ فرم انجام آن[جهاد درراه خدا و به نفع بندگان خدا] و نیزمحتوای عقیدتی آن[تحقق معنویت و اخلاقیت و انسانیت و عدالت و برابری همراه با نوعی عقلانیت و مدنیت]آن را تبدیل به یک"مسئولیت اجتماعی دینی socio-religious responsibility میکند. برخی از مهمترین نشانگرهای این نوع مسئولیت که جزو اصلی برنامه نبوت ادیان ابراهیمی و اسلام و به تبع آن «رسالت امامت شیعی» است [آن چه که حسینبنعلی(ع) در عاشورا آن را نمایندگی میکند] «لزوم انجام وظیفه وضرورت ادای تکلیف دینی دربرابرخداوند؛ ضرورت انجام وظیفه دینی برای حفظ دین خداوند از تحریف کلام الاهی؛ لزوم عمل به وظیفه دین برای جلوگیری از تخریب دیانت مردم؛ اقامه عدل و قسط برای تامین سعادت دین ودنیا وآخرت مردم؛ کمک به پیشبرد اجرای احکام الاهی نافع برای مردم درزندگی فردی و جمعی است.
نقطه ارشمیدسی و محور ثقل کلام امام حسینبنعلی(ع) درباره مسئولیت اجتماعی دینی[که مانیفست اصلاحگری دینی اجتماعی فرهنگی اخلاقی سیاسی تسنن نبوی و تشیع علوی است و در فرمت یک وصیت نامه عقیدتی فرهنگی سیاسی به محمدبن حنفیه برادرحسینبنعلی(ع) نگاشته شده است]به خوبی این را نشان میدهد:
«...من نه از سر هوا و هوس و نه ستمگری و نه برای کسب قدرت و نه برای تشکیل حکومت و نه بخاطرتامین منافع دنیویام و نه برای به خطرانداختن زندگی مردمان مسلمان؛ که فقط درراه خداوند و برای خداوند و برای نجات زندگی دنیا و اخرت مردم از شر ظالمان و دینفروشان و تحریفکنندگان دین خداوند؛ مسئولم و مکلفم و موظفم؛ تا برای اصلاح دین خدا و احیای سنت پیامبر و تداوم سنت علی وحفظ قران و دستاوردهای دین اسلام بپاخیزم؛ و مسئولیت تاریخی و دینیام را آن گونه که تقدیرخداوندی است به نحو احسن تا پای جان انجام دهم؛ حتی اگر دراین راه تنها و بی یاور باشم؛ و جانم را نیز ازدست بدهم».
(انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا رئای و لامفسدا و لاظالما/ و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی/ارید ان آمربالمعروف وانهی عن المنکر/ و اسیر بسیره جدی و ابیعلیابنابیطالب(ع)/فمن قبلنی بقبول الحق، فالله اولی بالحق/ و من رد علی هذا، اصبرحتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق/و هو خیر الحاکمین / و هذه وصیتی الیک یا اخی/ و ما توفیقی بالله، علیه توکلت و الیه منیب).
7. نتیجه بحث: معاصرت حسینبنعلی(ع) برای معاصریت در زمانه ما
مساله معاصرت و معاصریت بودگی contemporaneity؛ یعنی این که چگونه میتوان حسینبنعلی(ع) را به زمانه تاریخی حاضر و زمینه اجتماعی کنونی [ و به اصطلاح جامعهشناختی آن - این جا واکنون ما ] تسری داد؛ و نیز ایده عقیدتی الاهیاتی و و رویه معرفتی فرهنگی سیاسی حسینبنعلی را در جامعه و عصرحاضر و در زندگی فردی و جمعی مان به طرزی مدرن اما وفادار به سنت، مستمر ساخت [ به اصطلاح جامعهشناختی آن – بازتولید کرد ]؛ را میتوان در همان مسئولیت اجتماعی امامت شیعی و بار شهروندی اجتماعی دینی socio- religious citizenship آن جستجو کرد.
معنای شهروندی دینی در بن و اساس آن، نوعی «احساس مسئولیت اخلاقی اجتماعی نسبت به سرنوشت جامعه وبهزیستی مادی معنوی اخلاقی مردم و داشتن تعهد اخلاقی نسبت به انجام مشارکت حداکثری درحد توان برای اصلاح جامعه و مردم و زندگی مادی معنوی اخلاقی آنان» است. اصول این شهروندی دینی که حسینبنعلی(ع) نیز آن را از جانب جریان امامت شیعی علوی نمایندگی و راهبری میکند چیزی نیست جز: «کاردرراه خدا برای بندگان خدا بی چشمداشت مادی؛ رعایت حداکثری حق الناس مردمان[همان حقوق بشر و شهروندی مدرن جهانی شده]؛ تعهد اخلاقی به حفاظت ازجان و مال وآبروی مردمان؛ احساس تکلیف اخلاقی ویژه نسبت به کمک به محرومان و به حاشیه رفتگان ونادیده انگاشته شدگان».
با یک خوانش جامعهشناختی از کار شهروندی دینی امام حسینبنعلی(ع) درعاشورا میتوان منظر شهروندی دینی امامت شیعی را فهم کرد: اول- به مخاطره انداختن موقعیت اجتماعی خود در راه خدا و دین خدا و بندگان خدا؛ به خطر انداختن جان خود وخاندان خود[گروه کوچکی از خاندان بنیهاشم] بخاطر اتخاذ مواضع اعتراضی انتقادی نسبت به سیستم حکومت دینی!؟ وقت-خلافت اموی یزیدی پرطرفدار؛ ایثارحداکثری برای رهاندن دین خدا از چنگ سیستم یزیدی.
دوم-جهاد عقیدتی سیاسی فرهنگی اجتماعی درراه خدا و مردم برای رهاندن مردمان از شر یک سیستم ستمگر مدعی جانشینی پیامبر؛ آگاهاندن مردمان عصر خود و محیط پیرامون نسبت به آینده پر خطر و پر مخاطره اسلام و دین و دیانت درصورت وجود سیستم اموی یزیدی حاکم.
سوم- رعایت اخلاق شهروندی و کنار گذشتن هرگونه اجباربه مردم برای پیوستن به اردوی جهادی او؛ حرمت نهادن به آزادی بیان وعقیده؛ و حرمت نهادن به قدرت انتخاب مردمان عصر خود جهت انتخاب بین زندگی کردن ذلیلانه در تحت سیستم خلافت یزیدی و یا زندگی با عزت و شرافت همراه با امامت شیعی.
چهارم- احترام گذاشتن به قدرت انتخاب مردمان عصر خود وحتی همراهان اردوی جهادی خود مبنی بر ماندن با امام حسین و جهاد با اردوی پرعده و عده یزیدیان و یا رفتن و زیستن با زمانه و زمینه یزیدی.
ختم کلام اینکه حسینبنعلی(ع) - به عنوان نماینده جریان امامت شیعی علوی و سنت تسنن نبوی – هم چنان میتواند برای انجام مسئولیت اجتماعی دینی و ایفای نقش شهروندی اجتماعی دینی، یک ایده و رویه معاصریتی برای عصر مدرن و زمانه و زمینه ما باشد. کشف و فهم این قضیه تاریخی، اجتماعی و عقیدتی فرهنگی مهم و راهبردی و حیاتی را ما وامدار خوانش جامعهشناختی از عاشورا هستیم.
نظر شما